کد مطلب:276322 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:110

تعلیم و آموختن قرآنی که امیرالمؤمنین جمع کرده بود
در بحار به نقل از نعمانی از امیر مؤمنان علی علیه السلام آمده كه فرمود: گویا می بینم شیعیان ما در مسجد كوفه خیمه ها زده اند و قرآن را به همان گونه كه نازل شده به مردم می آموزند. [1] .

و نیز از آن حضرت مروی است كه فرمود: گویی عجم را می بینم كه خیمه هایشان در مسجد كوفه برپا است و قرآن را همان طور كه نازل شده به مردم می آموزند.

اصبغ بن نباته می گوید: عرض كردم: مگر [این قرآن] همان گونه كه نازل شده نیست؟ فرمود: نه، هفتاد نفر از قریش به نام خودشان و نام پدرانشان از قرآن محو شده است، و ابولهب را جا نگذاشته اند مگر به منظور سرزنش رسول خداصلی الله علیه وآله، چون عموی آن حضرت بود. [2] .

و از حضرت امام صادق علیه السلام است كه فرمود: گویی شیعیان علی را می بینم كه مثانی (قرآن) به دست گرفته اند و به مردم می آموزند. [3] .



[ صفحه 124]



و از ارشاد القلوب دیلمی از حضرت امام باقرعلیه السلام روایت است كه فرمود: چون قائم - عجّل اللَّه فرجه الشریف - بپاخیزد، خیمه هایی نصب می شود برای كسانی كه قرآن را به همان گونه كه خداوند جلّ جلاله آن را نازل فرموده، به مردم بیاموزند. پس دشوارترین چیزی كه خواهد بود برای كسانی است كه آن را حفظ كرده اند، زیرا با این تألیف اختلاف دارد. [4] .

و در كافی به سند خود از سالم بن ابی سلمه روایت كرده است كه گفت: من می شنیدم كه مردی بر حضرت امام صادق علیه السلام حروفی از قرآن خواند كه مانند خواندن متعارف مردم نبود، پس حضرت صادق علیه السلام به او فرمود: از این قرائت دست بردار و همان طور كه مردم می خوانند بخوان تا قائم - عجّل اللَّه فرجه الشریف - قیام كند، كه وقتی آن حضرت بپاخیزد كتاب خدا را با حدودش خواهد خواند و مصحفی كه علی علیه السلام نوشته بیرون می آورد.

سپس فرمود: هنگامی كه علی علیه السلام آن را نوشت و از جمع آوری اش فراغت یافت، آن را برای مردم آشكار ساخت و فرمود: این كتاب خدای - عزّوجلّ - است، همان طور كه خداوند آن را بر حضرت محمدصلی الله علیه وآله نازل كرده، به درستی كه من آن را از دو لوح جمع نموده ام، جواب دادند: اینك مصحف جامعی در دست ماست و نیازی به این نداریم. فرمود: به خدا سوگند كه پس از این روز ابداً آن را نخواهید دید، بر من فقط لازم بود كه وقتی آن را جمع كردم به شما خبر دهم تا آن را بخوانید. [5] .

و در احتجاج آمده: هنگامی كه رسول خداصلی الله علیه وآله وفات یافت، علی علیه السلام قرآن را جمع كرد و آن را نزد مهاجرین و انصار برد و بر آنان عرضه كرد، زیرا كه پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله او را به این كار وصیّت فرموده بود. پس چون ابوبكر آن را گشود، در اولین صفحه ای كه باز كرد رسوایی های قوم آشكار شد، عمر برآشفت و گفت: ای علی! آن را بازگردان كه ما را به آن نیازی نیست. پس حضرت امیرعلیه السلام آن را گرفت و رفت. آن گاه زید بن ثابت را كه قاری قرآن بود احضار كردند، عمر به او گفت: علی قرآن را نوشته بود، آورد، ولی در آن رسوایی های مهاجرین و انصار بود و ما نظرمان بر این است كه قرآن را جمع كنیم و



[ صفحه 125]



فضیحت های مهاجرین و انصار را از آن بیندازیم. زید رأی موافق داد، ولی گفت: اگر من قرآن را آن طور كه شما می خواهید جمع كردم و بعد از آن علی علیه السلام قرآن خودش را آشكار كرد، آیا زحمت های شما هدر نمی رود؟

عمر گفت: چاره ای جز این نیست كه او را بكشیم و از او راحت شویم. پس حیله ای بكار بردند تا به دست خالد بن ولید آن حضرت را بكشند، ولی نتوانستند. و چون عمر به خلافت رسید، از علی علیه السلام خواست آن قرآن را بیاورد تا میا خودشان آن را تحریف كنند، به آن حضرت گفت: یا ابالحسن! خوب بود قرآنی كه نزد ابی بكر آوردی، حالا بیاوری تا بر آن اجتماع كنیم.

علی علیه السلام فرمود: هیهات! هیچ راهی به سوی آن نیست، من در آن موقع آن را آوردم تا حجّت بر شما تمام كرده، روز قیامت نگویید ما از این قرآن غافل بودیم، یا به من نگویید كه تو آن را نیاوردی. البته قرآنی كه نزد من است جز پاكیزگان و اوصیاء از فرزندان من هیچ كس به آن دست نمی یابد.

عمر گفت: آیا وقت معیّنی برای آشكار ساختن این قرآن هست؟ فرمود: آری؛ هنگامی كه قائم از فرزندان ما قیام كند، آن را ظاهر نماید و مردم را بر آن وا می دارد، پس سنّت بر آن جاری می گردد. [6] .

می گویم: ممكن است سرّ نامگذاری حضرت قائم - عجّل اللَّه فرجه الشریف - به قرآن عظیم همین باشد، از جهت این كه به قرآن امر می كند و مردم را بر خواندن و عمل به آن وا می دارد و مُظهر و ترویج كننده آن است.

در تفسیر البرهان از حسان عامری نقل شده كه گفت: از حضرت امام باقرعلیه السلام درباره این آیه شریفه پرسیدم كه: «وَلَقَدْ آتَیْناكَ سَبْعاً مِنَ المَثانِی وَالقُرْآنَ العَظِیمَ»؛ [7] [ای پیامبر] ما هفت آیت از مثانی و قرآن عظیم را به تو دادیم. فرمود: تنزیل آن چنین نیست، بلكه چنین است: «وَلَقَدْ آتَیْناكَ سَبْعاً مِنَ المَثانِی»؛ [8] و همانا ما به تو آن هفت مثانی را عطا كردیم، كه آن ها ما هستیم و قرآن عظیم فرزند فرزند است.



[ صفحه 126]



و از قاسم بن العروة از آن حضرت روایت شده كه: درباره قول خدای تعالی: «وَلَقَدْ آتَیْناكَ سَبْعاً مِنَ المَثانِی» فرمود: هفت امام و قائم علیهم السلام. [9] .

می گویم: امّا تعبیر به هفت امام شاید به اعتبار نام های ایشان است و در حدیث اوّل فاطمه علیها السلام نیز مورد نظر است و قرآن عظیم فرزند فرزند است كه همان حضرت قائم علیه السلام می باشد، چنان كه در بحار از امیر المؤمنین علی علیه السلام روایت شده كه فرمود: برای او دو نام هست: یكی پنهان و دیگری آشكار می ماند، آن اسمی كه مخفی می ماند، احمد است و اسمی كه آشكار می شود محمّد. [10] .

در تأیید مطلب مزبور حدیثی است كه صاحب بحار الانوار از یونس بن عبد الرحمن به نقل از شخصی روایت كرده كه گفت: از حضرت امام صادق علیه السلام درباره آیه «وَلَقَدْ آتَیْناكَ سَبْعاً مِنَ المَثانِی وَالقُرْآنَ العَظِیمَ» پرسیدم. فرمود: ظاهرش سوره حمد است و باطن آن فرزند فرزند است و هفتمین از آن ها قائم علیه السلام است. [11] .

بنابراین - احتمال دوم - عطف (القرآن العظیم) بر (سبع) از باب این است كه به طور ویژه ای از حضرت قائم علیه السلام یاد شده باشد، به خاطر امر مهمی كه در یادآوری از آن بزرگوار هست، و امّا منظور از كلمه مثانی ممكن است تمام آیات قرآن باشد؛ كه مؤیّد این احتمال است آیه كریمه: «اَللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الحَدِیثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِی»؛ [12] خداوند بهترین سخن ها را فرود آورد كتابی كه [الفاظ آن] همگون [و معانی آن] مكرر است.

و نیز احتمال نخستین را كه فرمود: «السبع المثانی»، حدیثی كه قبلاً از امام صادق علیه السلام از غیبت نعمانی روایت كردیم كه فرمود: گویی شیعیان علی را می بینم كه مثانی (قرآن) به دست گرفته اند...، این معنی را تأیید می كند.

و تعبیر از قرآن به مثانی به مناسبت تكرار نزول آن است كه یك بار به طور كامل در شب قدر به بیت المعمور نازل شد. سپس از آن جا به سوی پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله به تدریج به



[ صفحه 127]



مدت بیست و سه سال فرود آمد. [13] .

و شاید هم منظور، خصوص سوره فاتحة الكتاب (حمد) باشد - چنان كه از امیر المؤمنین علیه السلام روایت شده - و تعبیر از آن به مثانی یا به خاطرتكرار آن در هر نماز واجب است و یا به علت تكرار نزول آن است. و این كه از امامان علیهم السلام تعبیر به مثانی گردیده، یا به اعتبار این است كه آنان نسبت به پیغمبر، فرزند فرزند هستند كه در مرتبه دومند نسبت به آن حضرت به حسب جهان بشری و نحوه آفرینش انسانی. چنان كه حضرت فاطمه علیها السلام در مرتبه اوّل است. و یا به اعتبار این كه ایشان نسبت به قرآن كریم در مرتبه دوم هستند، چنان كه حدیث ثقلین شاهد بر این معنی است. این حدیث متواتر از طریق خاصّه و عامّه روایت شده، امّا از طریق مخالفین از ابوسعید خدری از پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله منقول است كه فرمود: ای مردم! من در میان شما دو شی ء گرانبها را ترك می گویم كه یكی از دیگری بزرگ تر است، كتاب خدای عزّوجلّ و آن ریسمانی است كه از جانب آسمان به سوی زمین كشیده شده و عترت من، خاندان من. و این دو از هم جدا نمی شوند تا این كه در كنار حوض (كوثر) به من بازگردند. [14] .

احتمال سوم این است كه: چون نسبت به پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله در مرتبه بعد هستند، با كلمه (مثانی) از آن ها تعبیر شده، ایشان از نظر علوم ربّانی و مقامات عقلانی در درجه دوم قرار دارند كه رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «أَنَا مَدِینَةُ العِلْمِ وَعَلِیٌّ بابُها»؛ [15] من شهر علمم و علی درب آن است. و نیز امیر مؤمنان علی علیه السلام فرموده: رسول خداصلی الله علیه وآله هزار در از علم به من آموخت كه از هر دری هزار در دیگر باز می شود. [16] .

این ها مطالبی است كه در حلّ این اشكال و تحقیق موضوع به نظرم رسیده و خداوند به



[ صفحه 128]



حقایق امور دانا است، البته وجوه دیگری كه بعید به نظر می رسد نیز گفته شده كه كتاب را با ذكر آن ها طولانی نمی كنیم. كسانی كه مایلند از آن وجوه هم اطلاع حاصل كنند به كتاب (مرآة الانوار و مشكاة الاسرار) شیخ ابوالحسن شریف مراجعه نمایند. [17] .


[1] محمد بن ابراهيم بن جعفر نعماني، چنانكه در امل الامل (2: 233 - 232) آمده، از شيوخ عظيم القدر و شريف و صحيح العقيده و كثير الحديث اصحاب ماست، به بغداد هجرت كرده و از آستانه شام رفته و در آنجا وفات يافته است. علامه حلّي (رجال العلاّمة الحلّي: 162) و نجاشي (رجال النجاشي: 297) شرح حال او را چنين ذكر كرده اند. نجاشي پس از بيان فوق گفته: او از شاگردان كليني است و از تأليفاتش تفسير قرآن است كه قسمتي از آن را ديده ام و كتاب غيبت او را نيز ديده ام، تأليف خوب و جامعي است. (مؤلف).

[2] غيبت نعماني: 125.

[3] غيبت نعماني: 218.

[4] بحار الانوار: 339:52؛ گفتني است كه اين روايت و نيز بسياري از روايات كه مرحوم علامه مجلسي به نقل از ارشاد شيخ مفيد آورده، مرحوم مؤلف آن ها را به ارشاد ديلمي نسبت داده است. (مترجم).

[5] كافي: 633:2.

[6] الاحتجاج: 2251.

[7] سوره حجر، آيه 87.

[8] تفسير البرهان: 354:2.

[9] البرهان: 354:2.

[10] بحار الانوار: 35:51.

[11] البرهان: 354:1.

[12] سوره زمر، آيه 22.

[13] چنانكه در كافي به سند خود از حضرت ابي عبد اللَّه صادق عليه السلام روايت شده و طبرسي در مجمع البيان گفته: بدين جهت مثاني ناميده شده كه بعضي از قصه ها و اخبار و احكام و موعظه ها در آن تكرار شده و به گونه هاي مختلف ذكر گرديده و نيز تلاوت آن تكرار مي شود و خسته كننده نيست. (مؤلّف).

[14] سيد جليل سيد هاشم بحراني در كتاب غاية المرام: 223، آورده، از امير المؤمنين علي عليه السلام درباره حديثي كه در بالا ذكر شده پرسيدند كه عترت كيانند؟ فرمود: من و حسن و حسين و امامان نه گانه از فرزندان حسين عليه السلام، نهمين آن ها مهدي قائمشان است. (مؤلف).

[15] غاية المرام: 524.

[16] غاية المرام: 517.

[17] مرآة الانوار: 181.